الناز شاکردوست در سال ۱۳۶۳ در یکی از محله های تهران چشم به دنیا گشود..در دوران دبستان عاشق بازیگری شد.دانشجوی تئاتراز دانشکده هنرو معماری دانشگاه تهران است. کلا انسانی عجیبی است.. عاشق فوتبال است شبیه بازیگری ! مادر خود را بسیار دوست دارد. و عجیب ترین نکته در زندگی او دوست صمیمی اوست.
مدرک تحصیلی: دانشجوی تئاتر از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران
با بازی در فیلم « گل یخ » ساخته کیومرث پوراحمد به سینما آمد و ظرف کمتر از یک سال در پنج فیلم سینمایی نقش آفرینی کرد. تفاوت بازی او در دو فیلم « گل یخ » و « مجردها » نشان از توانایی های او دارد.
شاکردوست در « بی وفا » اولین ساخته منتقد قدیمی سینما – اصغر نعیمی – بهترین بازی کارنامه سینمایی اش را به نمایش گذاشت.
بله دوست صمیمی او گوهر خیر اندیش است که حداقل ۳۰ سال از او بزرگتر است.به طور اتفاقی وارد سینما شد.به گفته کیومرث پوراحمد وقتی دنبال یک بازیگر حدودا ۲۰ ساله میگشته که الناز رو دیده و از بازی وی که در ان موقع در تئاتر بازی می کرده خوشش امده و او را در فیلم گل یخ به عنوان بازیگر نقش اول بازی داده است. بازی های مختلف و نقش های مختلف که از او دیدیم او را یک بازیگر باهوش و با استعداد معرفی کرده است. بازی های متفاوت نظیر یک دختر پولدار در عروس فراری … یک دختر شل و ول در مجردها(واقعا فوق العاده بود).. یک دختر نسل سومی در چه کسی امیر را کشت (بازی او در این فیلم عالی بود..بسیار بهتر از نیکی کریمی . مهناز افشار و…)و بازی بسیار زیبای او در فیلم بی وفا(به عنوان یک دختر پایین خیابونی که عمرا هیچ بازیگری نمی تونست این نقش را به این خوبی بازی کن).در این سه سال و تا سن ۲۲ سالگی بازی در ۱۱ فیلم یک امار فوق العاده برای یک بازیگر است..منتقدین بسیاری از همان اول از بازی او تعریف کرده اند.
حتی هنرمندانی مانند مرحوم منوچهر نوذری از بازی وی تعریف کرده اند.. همچنین مهدی فخیم زاده کارگردان خوب کشورمان عنوان کرده است که الناز شاکردوست به زودی بهترین بازیگر سینمای ایران خواهد شد
مدت ها بود که مي خواستم رازي را که در سينه دارم به تو بگويم. اما نتوانستم. دوست داشتم هنگامي که از کنارم مي گذري اين راز را در چشمان عاشقم بخواني.ولي تو با بي اعتنايي مي گذشتي تا اينکه امروز قلم را برداشتم تا از بي مهريت بنويسم. ولي وقتي قلم را از روي کاغذ برداشتم ديدم نوشته ام: با تمام وجود دوستت دارم.
ندانسته عاشق شدم،دانسته گريه کردم ودانسته درون خود شکستم. نگاهم سراسر اشتياق بود، نگاهم حاکي از تپيدن قلبم بود، نگاهم لبا لب،نياز بود، نگاهم شِکوه از تنهايي بود، نگاهش……….. نگاهش خنده بود، نگاهش شيطنت بود، نگاهش بي مهري بود، نگاهش شکستن قلبم بود، نگاهش ردِ نگاهم بود.
كاش يك ماه بودم تا در آسمان آرزويت يك جا مي نشستم و شبها برايت روشنايي مي تاباندم… كاش مي شد كه كبوتري بودم كه در آسمان خيالت پرواز مي كردم و به پشت بام خيالت فرود مي آمدم و دانه هايي را كه از مهر و محبتت پاشيده بودي بر مي چيدم… كاش ستاره اي بودم و در آسمان سياه شب جا مي گرفتم و گاه گاهي……………………………………؟؟؟؟؟؟